حیرانیم..

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۲ مهر ۹۳ ، ۲۱:۵۳
  • الف

دیروز به واسطه مطلبی که یک دوست خیلی خوبی م نوشته بود، سعی کردم دوباره به بحث خطر کردن فکر کنم و بنویسم... این بار به چگونه خطر کردن..

دوستم درباره جدی گرفتن نوشته بود.. و جالب است که خطر کردن چقدر به جدی گرفتن نزدیک است! ما وقتی سخن ها را جدی می گیریم، خودمان را به خطر انداخته ایم.. جدی گرفتن چه معنایی دارد؟ انگار وقتی ما تصور می کنیم که فلان سخن واقعا واجد "حقیقتی" ست [و در پی آن وجود ما با او نسبتی برقرار می کند/ چه نسبتی؟!]، آن را جدی گرفته ایم. پس چه چیز را چگونه چقدر چرا جدی گرفتن مهم است.. چگونه و چرا خود را به خاطر چه چیزی به خطر انداختن مهم است.. چون پای حقیقت در میان است.. و آنجا که پای حقیقت به میان می آید، پای فریب هم به میان آمده است.. پای امر حقیقت نما.. امر جدی نما..

پس خود را در معرض هر خطری قرار دادن، شجاعت نیست! به خودم می گویم که باید نگهبان ذهن ت باشی ( به تقلید از آن حدیث درباره نگهبان قلب بودن).. باید دائم سعی کنی در یک خودآگاهی نسبت به اتفاقات ذهن و دلت به سر ببری... می گویم "هر"چیزی نباید چشم تو را بگیرد و تو را به سیاحت بیرون از شهرت بکشاند، حتی اگر چشمگیر و حیرت زا باشد (چون تو باید هدف داشته باشی و آدمی که هدف نداشته باشد، هرروز دنبال یک چیز جذابی کشیده می شود تا زمانی که خسته شود و یکی از همین جاها مسکن اختیار کند)!
اما این نگهبانی به معنای بسته بودن ذهن آدم هم نیست! به معنای خطر نکردن و نشستن در ساحل امنی که نمی دانم جز در جهل ما در کجای دیگر می شود پیدایش کرد، نیست!

تو نگهبانی (باید باشی)! و نگهبان دائم در معرض خطر است و اتفاقا به همین دلیل نمی تواند چشم و گوش بسته باشد..
نگهبان اولا "هدف" دارد و دوما در "مرز" زندگی می کند [با تشکر ویژه از حلقه سه شنبه ها]! (سوما چه؟)
چه کسی مرز را تعیین می کند؟

ما نگهبانان! چطور به یک فهمی از مرز می رسیم؟  

ما ادم های غیرمعصوم ممکن است بدون نظر کردن به هیچ سیبی (البته که نه از روی ظلم و تعدی و گناه) به آن خودآگاهی که گفتم برسیم؟ به شناخت مرز برسیم؟ می شود بدون رفتن به بیرون به چنین فهمی رسید؟؟ یا باید دائم در "رفت" و "برگشت" ها بود؟؟ چنین رفتنی، یعنی رفتن در رفت و برگشتی، با رفتن های "چشمگیرانه"، [که آدم را دائم در حیرت و شگفتی می اندازد به واسطه دیدن سرزمین های جدید] و جدی گرفتن ها و خطر کردن های ناشی از این دو نوع رفتن، قطعا متفاوت است...



ناتمام.

  • الف