حیرانیم..

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

تصویر صورت سفید و مثل ماهت توی کفن و روی خاک از ذهنم نمی رود که نمی رود... جای تو حتی جای بدنت هم زیر خاک نبود...

  • الف

دو سال پیش در حرم امام رضا موقع تحویل سال با هم و با همه ی دیگرانی که آنجا بودند دعای تحویل سال را بلند خواندیم. صدایت را می شنیدم که می گفتی «حول حالنا الی احسن الحال».. دلم برایت می رفت که باید این را از روی ویلچر بخوانی.. وقتی بوسیدمت به این فکر کردم که سال دیگر هستی یا رفتی؟ بودی. اما روی تخت، بی حال و ناهوشیار.. فکر کردم سال بعد چطور؟ وقتی حالا این قدر بدحالی، سال بعد، بدتر بودن چه شکلی است؟ 

حالا می دانم چه شکلی است. امسال که بیاید از همیشه بهتر خواهی بود.. تو از همیشه بهتری و ما از همیشه بدتر.. 

پاره ی قلبم بودی.. عزیز من... سفرت به سلامت..

تو جور دیگری پیش امام حسین رفتی. سه روز بعد از خواب من. خودت تنهایی رفتی. ما هم به زودی پیش تو می آییم.. قرار ما شب جمعه ی کربلا باشد..

  • الف