رسوایی
رسوایی..
رسوایی واژه غریبی ست. برای بعضی ها و البته "بعضی" رسوایی ها، نقطه پایان است... اما من این رسوایی ام را نقطه شروع خودم گذاشته ام..
رسوایی پایان تظاهر است..
انگار آدم بعد از رسوایی پاک می شود.. مثل اینکه بزرگترین قربانی ها، یعنی خودش را داده باشد تا مگر مورد بخشش واقع شود.. مورد توجه خدا..
قربانی دادن یعنی دل کندن و فدا کردن چیزی که چه بسا برای پروردن و از دست ندادنش تلاش ها کرده ای.
آدمی که دیگر چیزی ندارد تا بخواهد حفظش کند و برای حفظ ش هر کاری بکند، لابد آدم «آزاده» ایست..
بله.. همین است.. «آزاده»
«رسوایی» می تواند آدم را به «آزادگی» بکشاند، اگر خدا بخواهد..
و من نوشته بودم که
«این جهل مرا بی آبرو کرده است
یک روز و نه یک روزه، اوضاع کاملا دگرگون خواهد شد..»
حالا.. با این رسوایی انتخاب شده و اختیاری ام، خود را به آزادگی خواهم کشاند..اگر خدا بخواهد..
- ۹۳/۰۳/۲۴
اینجا مبارک باشه ضمنا