خطر کردن یا نکردن، مسئله این است!
آیا از ترس گمراه شدن، نباید خطر کنیم؟
آیا بدون خطر کردن به هدایت می توان رسید؟
آیا خطر کردن صرفا به معنای خروج از قلعه ی مستحکم «خود» و مواجهه با غیر است؟ آیا خطر کردن کنجکاوی ست؟
آیا بدون خطر کردن، قلب پاک تری خواهیم داشت؟ قلبی که هیچگاه آلوده نشده.. و «مومن» تر خواهیم بود؟
آیا بدون خطر کردن، از چیزی متحیر خواهیم شد؟ (باید بشویم؟!)
آیا بدون خطر کردن، درگیر رمز و رازهای جهان می شویم؟
آیا بدون خطر کردن انسان خواهیم شد؟؟
چرا نخستین پیامبر، «امنیت» بهشتی اش را رها می کند و خطر می کند؟
اگر آدم (ع) خطر نمی کرد، پیامبر می شد؟
خطر کردن به چه معناست؟
چه مرزی با ظلم کردن و جاهل بودن دارد؟ ظلوم و جهول به چه معناست؟
خطر کردن چه نسبتی با تسلیم بودن دارد؟
خطر کردن در کدام وضعیت ممکن می شود؟؟
- ۹۳/۰۴/۰۷
بعله / خودمم
اخه مسئله اینه که تو خیلی از موقعیت ها ، شاید حدس می زدم تهش چی میشه ولی بازم گفتم ، این بار فرق میکنه ! به خطر کردنش می ارزه .
با کجاش مشکل داری ؟ فرق ما و گذشتگان ؟