حیرانیم..

خطر کردن یا نکردن، مسئله این است!

شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۲۳ ب.ظ


آیا از ترس گمراه شدن، نباید خطر کنیم؟

آیا بدون خطر کردن به هدایت می توان رسید؟

آیا خطر کردن صرفا به معنای خروج از قلعه ی مستحکم «خود» و مواجهه با غیر است؟ آیا خطر کردن کنجکاوی ست؟

آیا بدون خطر کردن، قلب پاک تری خواهیم داشت؟ قلبی که هیچگاه آلوده نشده.. و «مومن» تر خواهیم بود؟

آیا بدون خطر کردن، از چیزی متحیر خواهیم شد؟ (باید بشویم؟!)

آیا بدون خطر کردن، درگیر رمز و رازهای جهان می شویم؟

آیا بدون خطر کردن انسان خواهیم شد؟؟



 چرا نخستین پیامبر، «امنیت» بهشتی اش را رها می کند و خطر می کند؟ 

اگر آدم (ع) خطر نمی کرد، پیامبر می شد؟


خطر کردن به چه معناست؟

چه مرزی با ظلم کردن و جاهل بودن دارد؟ ظلوم و جهول به چه معناست؟

خطر کردن چه نسبتی با تسلیم بودن دارد؟


خطر کردن در کدام وضعیت ممکن می شود؟؟


  • الف

نظرات  (۴)

بعله / خودمم

 

اخه مسئله اینه که تو خیلی از موقعیت ها ، شاید حدس می زدم تهش چی میشه ولی بازم گفتم ، این بار فرق میکنه  ! به خطر کردنش می ارزه .

 

با کجاش مشکل داری ؟ فرق ما و گذشتگان ؟

پاسخ:
مشتاق دیدار!
مفصله! ولی بله.. با اما و اگر نداشتن آنها و داشتن ما! بعد حتی ادامه جمله!
  • فاطمه علی
  • آخ که چقدررررر حرف دارم در مورد این ها.. حرف نه که حرف مستدل و به نتیجه رسیده ها. نه. فکرهای عاجزکننده.. متناقض. که فشار می دن هرلحظه آدم رو..
    پاسخ:
    ...


    ببین دقیقا فرق ما با آدمای قبل تر از خودمون تو همین چیزاس. مثلا فرق من وتو با پدربزرگ ، مادر بزرگامون . اونا چطور یه مسئله رو ساده و بدون اما و اگر می دیدن ؟ بعد ما همون مسئله رو با ذهن جوال و خیال بافمون چطور می بینیم !  اینجا دیگه خطر کردن  تو حوزه ی اندیشم بار مثبت نداره ، بار مثبت نداره چون بعدش نمی تونیم اون تفکری که به قول تو ، بهش خصلت "هرجایی بودن "رو نسبت میدیم ، جمعش کنیم . دیگه نمیتونیم از پسش بر بیایم . نمی تونیم جوابگوش باشیم. به نظرم اگرم مذموم باشه به این دلیله. ( این تفکره چیزه جدایی از فساده ها ، اینجا منظورم فساد ذهنی نیست اصلا، هر تفکری  که پا فراتر بگذاره و خطر کنه  )

    راستش ! من از مواجهه به معنای درگیر شدن خیری ندیدم ، زیاد ...

    ( امیدوارم منظورتو درست فهمیده باشم )

    پاسخ:
    تو کدوم ریحانه ای؟ ریحانه ی اعتکاف؟؟


    ظاهرا خطر جایی معنا پیدا می کنه که ندونی آخرش چی میشه.. جمع میشه یا نمیشه!! 
    ------------
    ضمنا من با خط اول نوشته ت مشکل دارم! در جریان باش :))

    اگر نظر منو بخوای اصلا زندگی تو این دنیا ، عین خطر کردنه ! یه جورایی قرار گرفتن تو موقعیت شدیدا خطرناک ! منتها عیار آدم بیشتر معلوم میشه .

    برای خودت ! برای خودم

    پاسخ:
    همین که امانت را پذیرفته ایم، یعنی خطر کرده ایم! از خطر هم بالاتر، یک جور قمار.. که اگر ببازی همه هستی ات را باخته ای.. اگر ببری، همه هستی را برده ای!

    اما ازین وجه هم که بگذریم، خطر کردن در حوزه خاص تفکر چگونه است؟..اگر آنجا خطر کردن، یعنی بیرون رفتن از قلعه ی خود و «مواجهه» با غیر و تلاش برای فهم آن و به وجود آمدن امکان گمراهی، در این صورت این خطر کردن مجاز است؟! این کار چه مرزی با «هرجایی بودن» [واژه ی بدترش را نمی گویم] در حوزه اندیشه دارد؟! اصلا آیا این چنین بودن، مذموم است؟ همیشه مذموم است؟

    مواجهه نه یعنی خواندن و با خیال راحت رد شدن! مواجهه یعنی درگیر شدن..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی